اندر فجایع روزمره

اندر فجایع روزمره

نیازی به جستجو و تحقیق میدانی نیست، کافی است پنجره اتاق‌تان را باز کنید، حالا تهران، اصفهان، مشهد و … خیلی فرقی نمی‌کند، خداراشکر، آسمانهاشان دارد یکرنگ می‌شود !

وضع رانندگی و تصادفات و رعایت قوانین هم که هنوز از دربِ منزل به سر کوچه، نرسیده‌ای به شما یادآوری می‌کند، که شما در کجای دنیا هستی و در چه کشوری ؟!

اخیراً مکرر مجبور می‌شوی، حتّی به راننده‌های آژانس هم تذکر بدهی که راهنما چیز خوبی است، و لطفاً کمی کم خطرتر رانندگی کنید !

در چند سال اخیر، برخی آمارهای دیگر هم خودنمایی می‌کند، مثل تعداد کسانی که بخاطر دودِ ّبخاری (منوکسیدکربن) یا اصطلاحاً مرگ خاموش به رحمت خدا می‌روند !

بنابر آمار رسمی پزشکی قانونی1 در سال 1391 ، 828 نفر بر اثر گاز منوکسید کربن و 598 نفر بواسطۀ 2قرص برنج که ظاهراً در عطاری‌ها براحتی در دسترس می‌باشد، فوت کرده‌اند، جمع این دو عدد ،رقم نفر  1426 = 598 + 828 را نشان می‌دهد.

بنا ندارم در فضای غبارآلود فعلی و به قولِ آن ظریف، «در شرایط بحرانی کنونی» که ظاهراً بنای تمام شدن هم ندارد، با عطف اخبار بد و منفی، اوقات خود و شما را تلخ کنم، مثلاً از اوضاع کمبود آب در بسیاری از استان‌ها، ریزگردها در پهنه‌ای وسیع، اوضاع بانک‌ها و مفاسد اقتصادی، و اصلاح سیستم اقتصادی دولتی و …. سخن به میان آورم، که حتماً مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود، هدف نگارنده از این مقاله فقط گفتن چند کلمه حرفِ حساب، بزعم خویش است، که شاید وجدانِ فرد مسئوول و یا غیرمسئوولی را لحظه‌ای به تفکّر وا دارد !

بنابر رسم معمول این روزها، قبل از ورود به تحلیل ، جهت آنکه محکوم به سیاه‌نمایی و ًضدیّت با نظام و … نشوم، شهادتین سیاسی خود را تکرار نموده، اگرچه از برخی مقالات سابقم در سایت الف هم مشهود است، و هم کسانی که بنده را می‌شناسند، انشاءا… تأیید می‌نمایند، که ما اجمالاً خودی هستیم.

از نظر نگارنده برخی از مشکلات گفته شده و نشده، حقیقتاً اموری بنیادین و اساسی است که شاید مستلزم «دورۀ گذاری اجباری» باشد تا سرها به سنگ بخورد و اجمالاً «تفاهمی ملّی» برای حلّ اساسی برخی امور بین نخبگان و حاکمان ایجاد شود، مثلاً، گذار از اقتصاد دولتی به بخش خصوصی واقعی، نیاز کشور به احزاب واقعی و مردمی به عنوان یکی از پایه‌های مردمسالاری دینی، اصلاح حقیقی بانک‌ها و تولید نرم‌افزار و فرمول‌های اقتصاد اسلامی، و باز تعریف ماهیّت پول، بهره و مسائل مربوط به آن، فهمِ درست مفهومِ حکومتداری در زمانِ جدید و یافتن ارتباط آن با مبانی دینی توسط نخبگان حوزوی و دانشگاهی و … ، همۀ این موارد و بسیاری از موارد دیگر، گاهی ممکن است در نظام و جامعه‌ای دهها سال طول بکشد تا پاسخ واقعی آنها در چارچوب فرهنگ و ارزشهای آن جامعه، باز تولید بشود.

اروپای امروز، با همۀ پیشرفت‌های مادی و کاستی‌هایش، لااقل مرهون تلاشی حدوداً 300 ساله است، تا آنکه توانست، با کمک نخبگان و متفکرانش به چارچوب و ساختار فعلی، که در برگیرنده سهمی از عدالت اجتماعی، اقتصاد نسبتاً قوی، آزادی‌های سیاسی و مذهبی، احزاب قوی، تکنولوژی صنعتی و … است، البتّه براساس مبانی و دیدگاههای مادّی خود برسد.

امّا نکته و سخن اصلی در این نوشتار، عمدتاً ناظر به مواردی است، که به مدیریت قاطع و مسئولیت‌پذیر و استفاده درست از منابع موجود باز می‌گردد، ( اگرچه بنده توجه دارم که این موارد بی ارتباط با آن مسائل اساسی و بنیادین نمیتواند باشد.)

از باب نمونه در برخی موارد، مثل برخورد با آلودگی هوای تهران، حلّ معضل دودِ  بخاری و منوکسید کربن و آمار تلفات آن و یا قرص برنج و … ربطِ آنچنانی با مبانی دینی و یا فرهنگ غربی دیده نمی‌شود و با اندکی تحقیق می‌توان تجربیّات مشابه را در کشورهای مختلف بررسی نموده و راه حلّی مناسب را برگزید.

به عنوان موردی عینی، در جریان حلّ مشکل «مرگ خاموش» و گاز منوکسیدکربن، در برخی از کشورهای اروپایی مثل اتریش، اگرچه اکثر کارها و موارد نظارتی و اداری با پست و یا اینترنت انجام می‌شود، امّا نظر به جدّیت و اهمیّت موضوع و گران بودن جانِ انسان، سالی یک تا دو بار به صورت منظّم ، کلّ دستگاههای گازی، دودکش‌ها، و میزان احتمالی خروجی گاز سمّی و اکسیژن محلّ نصبِ دستگاه به صورت اجباری کنترل می‌شود و نصب هر دستگاه گازی در منزل باید توسط شرکت نصب‌کننده ثبت و اطّلاع داده شود.

در کنار آن بخاری‌ها نیز بایستی از استحکام و استاندارد خاصّی برخوردار باشند، خرید و نصب یک بخاری عادی براحتی حدود 1200 یورو هزینه در بردارد، علاوه بر این همۀ دستگاههای گازی سالی یکبار بایستی سرویس شوند، که اگر مشکلی نداشته باشد، حدود 100 یورو هزینه بر می‌دارد. جالب است بدانید، بنابر آمار رسمی3 سازمان آتش‌نشانی اتریش در سال 2014، دو نفر کلاً با «مرگ خاموش» مرده‌اند و در 6 ماهه اول سال 2015، آمار فوتی‌ها صفر است ! و %37 در کل کاهش موارد گزارشی واعزام داشته‌اند. در حالی که بایستی به نسبت جمعیت حدود  8  میلیون نفری اتریش ، تقریبا 90 نفر فوتی در سال داشته باشند ؟!

بله، الان بسیاری از مخاطبان، در دلِ می‌گویند ، چه خبر است؟ کی از این پول‌ها می‌دهد؟!  و …. امّا حفظ جانِ انسانها تدبیر، هزینه ، مدیریّت صحیح و جدّیت کافی می‌طلبد، اگرچه بحث هزینه‌ها به میزان درآمد مردم و ارزشِ ساعت کار در کشورها برمی‌گردد، که متغیر است.

آنچه که در کشورِ ما از سویی قضایا را با مزه و از طرف دیگر فاجعه‌بار می‌کند، این است که، همه در مورد آن حرف می‌زنند، مسئول و غیر مسئول !!!

معلوم نیست، چه کسی باید بار را بردارد، چه کسی باید جدّی بگیرد!؟

اگر به قرعه‌کشی و استخاره هم بود تا حالا باید روشن می‌شد، ظاهراً بر سر برداشتن قرعه هم با هم تعارف و رودربایستی دارند!

یکی از عوامل این مصیبت‌ها و فجایع روزمره عدم «اخذ بقوهّ» و جدیّت در امور است، آنگونه که خداوند به بنی‌اسرائیل توصیه اکید می‌کند «یا بنی‌اسرائیل خذوُأ ماآتَیناکُم بقوُهّ» ، مگر خداوند به من و شما عقل نداده، چرا احکام و تدابیر عقل را جدی نمی‌گیریم؟ !

واقع قضیه این است، که در این نقص ، مسئوولان و مردم‌ما با هم مشترکند، فقط میزان مسئولیت ووظیفه‌شان متفاوت است!

از آنجا که نگارنده مطالعات زیادی بر روی مباحث غرب‌شناسی داشته است، با قدرت می‌گویم، یکی از علل مهم پیشرفت مادّی غرب و همزمان عقب‌ماندگی علمی و مادی دنیای اسلام، همین بحث جدیّت در امور و دقّت در جزئیات بوده است.

شگفت اینکه ما اکنون از لحاظ سیاسی و امنیّتی و نظامی به صورت مستقیم از ورای هزاران کیلومتر، در حفظ امنیت چند کشور خاورمیانه نقش داریم و حقیقتاً نتایج حیرت‌آوری  داشته‌ایم، ولی چگونه نمی‌توانیم «فجایع روزمرۀ داخلی» را مدیریّت کنیم !؟

برمی‌گردم به آمار ابتدای مقاله، بنده یقین دارم که اگر این 1426 نفر طیّ مثلاً 50 حملۀ تروریستی شهید شده بودند، کلیۀ نهادهای کشور و مردم برای برخورد با عوامل آن بسیج می‌شدند، امّا چرا فقط در مسائل امنیتی و سیاسی که حتماً هم مهم است، چنین جدّیتی وجود دارد ؟!

چرا بی مادرشدن دختران، یتیم شدن پسران و بی فرزند شدن مادران در طیّ این «فجایع روزمره»  برای‌مان عادی شده است ؟!

آیا در این کشور یک مدیر جامع‌نگر پیدا نمی‌شود، تا 4 سال با اهداف معیّن و اختیاراتِ کافی «وضعیت هوای تهران» را به او بسپارندو پس از آنهم از او باز خواست کنند ؟!

جناب قالیباف، شهردار محترم، چندسال قبل چنین چیزی گفته بود، اگر دارند به فردِ بهتری بدهند، واگرنَه منتظر چه نشسته‌اند، آیا منتظرند تا اینکه کم کم از هوای تهران محصولات پتروشیمی استحصال کنند و یا اینکه دستِ غیبی ماجرا را حل کند ؟!

درباره نویسنده

هنوز دیدگاهی وارد نشده است.

نظر دهید

*