اخیراً عزمی – ظاهراً – جدی در سطح کلان نهادهای مرتبط با موضوع در وزارتین جهادکشاورزی، کشور، امور خارجه، راه و ترابری و نیز سازمان حفاظت محیط زیست، بازرسی کل کشور و مجمع تشخیص مصلحت نظام و حتا پارهای از نهادهای امنیتی و انتظامی بوجود آمده تا معضل گرد و غباری که این روزها آسمان ۱۸ استان کشور را متأثر کرده است، شناسایی و مهار شود. از همین رو، تحرکی گسترده و کمنظیر در نهادهای علمی و پژوهشکدههای مرتبط و اغلب دانشگاههایی که در این حوزه صاحب تخصص هستند، بوجود آمده تا آخرین یافتهها، تحلیلها و پیشنهادهای کارشناسی خود را برای مقابلهی بخردانه با توفانهای گرد و غبار در کشور ارایه دهند.
نگارنده، ضمن آرزوی سرانجامی سبز برای این تلاشها، کوشیده است تا در این یادداشت به اختصار ابعاد این ماجرا را تبیین سازد:
۱- پدیدهی گرد و غبار و توفانهای متأثر از آن در شمار نشانزدهای آشنای مناطق خشک و بیابانی جهان و سرزمینهای حاشیهی آن به شمار میرود. با این وجود، نباید شک کرد که همین پدیدهی معمول و طبیعی چنانچه در وسعتی نامعمول و تکراری غیرعادی و پرشمار و غلظتی شدید رخ دهد، احتمالاً ردپای مؤلفههای غیرطبیعی در آن قابل ردیابی خواهد بود. از این رو، به باور نگارنده اگر ملاحظه میشود که بیش از سه سال است هموطنان مرزنشین ما در مناطق جنوب و جنوب غرب با این معضل روبرو بوده و تعداد روزهای غبارآلود بیش از یکصد درصد رشد را در سال نشان میدهد، آشکار است که این پدیده نمیتواند ناشی از یک ویژگی طبیعی اقلیمی یا نیواری صرف باشد.
– اصطلاحی وجود دارد به نام «چشمههای تولید گرد و خاک»؛ اغلب این چشمهها در کشورهای عربستان، عراق و سوریه – در رتبه نخست – و امارات متحده عربی، قطر، کویت، ایران، اردن، ترکمنستان و برخی از کشورهای شمال آفریقا – در رتبه دوم – واقع است. برای این که میزان اثر هر یک از مناطق یادشده در تولید و پراکنش ریزگرد به ایران مشخص شود، شایسته است که با بررسی رسوبات به جای مانده در ۱۸ استان کشور و مطالعات مینرالوژیکی، اقدام به منشأیابی کرد. بدینترتیب، سهم و مسئولیت هر کشور در بروز بحران پیش آمده مشخص میشود. افزون بر آن، با توجه به تصویربرداریهای ۲۴ ساعته از زمین توسط سنجندههای موجود در فضا، یافتههای حاصل را میتوان با استفاده از تکنیک دورسنجی، مورد آزمون قرار داد.
۳- یک مطالعهی دیگر، میتواند بررسی فرآیند جهانگرمایی (global warming) و اثرات متقابل آن بر روی دورهها و توالی خشکسالی در منطقه باشد.
۴- بررسی نقش مدیریت نابخردانه سرزمین در خشکاندن تالابهای مهم منطقه، از جمله هورالعظیم و هورالهویزه میتواند کاملاً بازدارنده در آینده باشد. به نظر میرسد باید ترکیه و عراق (و البته وزارت نیرو ایران – سد کرخه) را راضی کرد تا حق آبهی طبیعی تالابهای یادشده را مجدداً برقرار سازند. رخدادی که افغانها هم در هامون تکرار کردند و ما خود مشغول تکرار آن در گاوخونی، بختگان، ارومیه، مسیله، چغاخور، پریشان و … بوده و هستیم.
۵- یک عامل مهم دیگر، نازک بودن پوسته زمین در مناطق مرزی بین عراق و عربستان و کویت است که ظاهراً – به گفته معاون محیط زیست عراق – تردد بیش از حد ماشینآلات جنگی در طول دو دههی اخیر به همراه عملیات جنگی و انفجارات پی در پی بر شکنندگی این پوسته نازک و فروپاشی کامل خاکدانههای منطقه کمک کرده و امکان استقرار پوشش گیاهی را کاملاً دشوار ساخته است. بدینترتیب بر وسعت و شمار کانونهای بحرانی فرسایش بادی و چشمههای تولید گرد و خاک افزوده شده است.
۶- چالش بوجود آمده در منطقه را میتوان به یک فرصت ناب و ارزشمند در داخل و خارج از کشور بدل ساخت. این چالش نشان داد که عدم توجه به ملاحظات محیط زیستی تا چه اندازه ممکن است هزینههای گزافتری را به دولت و ملت تحمیل سازد. همچنین، این بحران میتواند سبب شود تا برای نخستین بار، کشورهای همسایه خود را در برابر یک دشمن واحد دیده و بدینترتیب، بکوشند تا از منافع مشترک خویش به مدد مقابله و رویارویی در برابر این دشمن واحد (گرد و غبار) پاسداری کنند و از شدت کدورتهای محلی و منطقهای بکاهند.