اینکه بزرگترین ظلم زیست محیطی خوزستان چه بوده است، بستگی به این دارد که شاخص سنجش ظلم، میزان بی توجهی به شعور مردم جلگه خوزستان باشد، درصد ابتلا به بیماری سرطان باشد، تعداد بی خانمان شدن مردم در فجایع زیست محیطی باشد، درصد آسیبهای مردم از بارانهای اسیدی، سمی و خاکستری باشد، یا هزاران ظلم زیست محیطی که در روز روشن و در کمال خونسردی مخربان محیط زیست و در سایه شعارهای متولیان حفاظت از محیط زیست در خوزستان رخ میدهد.
ظلمهای زیست محیطی هرچه که باشد، نشان میدهد که جلگه خوزستان به عنوان جلگه ای بسیار مستعد جهت فسادهای زیست محیطی است که اختلاسهای زیست محیطی آن به عنوان امری بدیهی با زیر پا گذاشتن قوانین مرتبط با محیط زیست در حال انجام است بدون اینکه همه مختلس های زیست محیطی در محاکم قضائی محاکمه شوند و حکمی قضائی برای آنها صادر شود. به عنوان نمونه، برای بارانهای اسیدی و سمی که هزاران نفر را راهی بیمارستان نمود، چه کسی به عنوان مختلس زیست محیطی معرفی شد؟ کدام مختلس زیست محیطی محاکمه قضائی شد؟
مختلس های زیست محیطی منافع شخصی و سازمانی را به عنوان مصالح مملکت معرفی مینمایند در حالی که مصالح مملکت، همان حفظ حیات و کیفیت زندگی مردم به هر قیمتی است و نه به عنوان نمونه تولید شکر و برق به هر قیمتی. تولیدهایی که به نوعی بزرگترین دشمن زیست محیطی جلگه خوزستان و حیات مردم آن بوده است زیرا که به عنوان نمونه تزریق هر گرم نمک به جلگه خوزستان یعنی یک قدم پیش به سوی مرگ جلگه. حال به عنوان مثال، طرحهای غیر کارشناسی وزارت نیرو و جهادکشاورزی از فاجعه اسفبار سد گتوند گرفته تا طرحهای هشدار داده شده غیر کارشناسی نیشکر هر کدام به میزان غیر قابل انکاری نمک را به جلگه خوزستان تزریق مینمایند.
اگرچه چند وزارتخانه از گرفتن آب نوشیدن سالم از مردم خوزستان دریغ ننمودهاند و هزینههای مالی قابل توجه ای به مردم خوزستان تحمیل نمودهاند، حال نیز از گرفتن هوای سالم از مردم خوزستان دریغ نمینمایند.
ظاهراً تبعات روانی و اجتماعی بی خانمان شدن مردم به عنوان ارمغان وزارت نیرو فراموش شده است، ظاهراً پیامدهای و آسیبهای مخرب جسمی، روانی، اجتماعی و حتی امنیتی ریزگردها به عنوان هدیه تلخ چند وزارتخانه به مردم خوزستان فراموش شده است، ظاهراً فلاکتهای سالانه بارانهای اسیدی و سمی پاییزی به عنوان پیامدهای تولید به هر قیمتی (حتی به قیمت نابودی حیات مردم خوزستان) فراموش شده است و دیگر فراموشیها که ظاهراً نشان میدهد که هیچ ظلم محیط زیستی رخ نداده است و “همه چیز ارومه” و مختلس و مفسدهای زیست محیطی محاکمه قضائی نشدهاند.
شعارهای صرفاً شعار مسوولین حفاظت محیط زیست در قبال ریزگردها، حمایت مسوولین جهادکشاورزی از آنچه کشاورزی و حیات کشاورزی و کشاورزان خوزستان را به خطر انداخته است، عدم تقبل و حل تبعات و پیامدهای روانی، اجتماعی و اقتصادی طرحهای غیرکارشناسی وزارت نیرو که به مردم خوزستان تحمیل شد و دیگر موارد همگی از نمونه بارز عکس العمل هایی که مردم جلگه خوزستان در قبال کنترل یا از بین بردن ظلمهای زیست محیطی دیدهاند.
اگرچه باید پذیرفت حفظ بالاترین سرمایه ملی کشور یعنی مردم از همه چیز بالاتر است ولی شاید مختلس و مفسدهای زیست محیطی به امید تداوم منصب سازمانی، درآمد شخصی یا سازمانی بیشتر (مانند عضوء هئیت مدیره بودن) و دیگر دلایل احتمالی چشم اغماض و بی توجهی بر مسیر مشخص به مخاطره انداختن محیط زیست جلگه خوزستان و حیات مردم بستهاند و ترجیح میدهند که از سبک “صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ” پیروی کنند تا “كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيّته” زیرا که ظاهراً زمینه به طور کامل برای فساد و اختلاسهای زیست محیطی آنها مهیا شده است.
اگرچه انتظار میرفت که هشدارهای مقام معظم رهبری در ارتباط با محیط زیست به طور جدی ملاک و شاخص قابل اجراء حمایتی شرکتهای مخرب محیط زیست قرار میگرفت ولی ظاهراً منافع سازمانی و شخصی بر همه هشدراها ترجیح داده شده است اگرچه عدم بی توجهی به هشدارهای داده شده، هر روز بیشتر از دیروز به صورت پیچیده تر و وسیع تر حیات زیست محیطی جلگه خوزستان و مردم آن را به خطر انداخته است.
آفرینش عمدی فسادها و اختلاسهای زیست محیطی جلگه خوزستان اینقدر ظلمی پیچیده و گسترده هستند که امکان سنجش کامل هیچکدام از تبعات چنین آفرینشی به راحتی و با شفافیت وجود ندارد.
اگرچه سنجش بزرگترین ظلم زیست محیطی شاید مهم نباشد ولی از آنچه به عنوان بزرگترین ظلم زیست محیطی میتوان یاد نمود این است که چنین ظلمهای زیست محیطی بودهاند و ظاهراً یا شاید حتماً قرار است که یک بار دیگر تکرار شوند، بدون اینکه شعور مردم خوزستان در نظر گرفته شود، بدون اینکه کسی محاکمه قضائی شود، بدون اینکه مقصر یا مقصرها ضمن اعتراف به گناه خود از مردم خوزستان معذرت خواهی نمایند، بدون اینکه به مردم خوزستان به عنوان بخشی از بالاترین سرمایه ملی نگاه شود و بر این مبنا برنامه ریزی شود و بدون اینکه تبعات روانی-اجتماعی و جسمی و اقتصادی آنها فسادهای زیست محیطی حل شوند.
در نهایت آرامش اتفاق افتادن هر کدام از ظلمهای زیست محیطی، مسوولین زیست محیطی در زمان وقوع فاجعه زیست محیطی، چند صباحی نطق و شعار میدهند و تا ظلم بعدی، خدا کریم است زیرا که تجربه مکرر یافتن شعاری جدید و آماده سازی نطقی عوام پسند، آنها را سخنوران ماهری نموده است.
در آخر، هیچ وقت آخرین هشدارها و رهنمودهای صریح گذشته مقام معظم رهبری به مسوولین در ارتباط با حفاظت از محیط زیست یادمان نرود که “آقایان صحبت زیاد میکنند” یا اینکه ” حرفِ تنها کافی نیست، عمل لازم است و به جای زیاد گفتن باید زیاد عمل کرد “.